شهر دل را با تو تابان می‌کنم قدری بمان

با غزل همواره طوفان می‌کنم قدری بمان

در هوایت پر زنان هستم، همیشه در پی‌ات -

گر روی این دیده گریان می‌کنم قدری بمان

من عقابی خسته‌ام، طاقت ندارم بیش از این

خستگی را از تو پنهان می‌کنم قدری بمان

شور باریدن ندارد ابر چشمانم ولی -

گر روی نادیده باران می‌کنم قدری بمان

لب فروبستی که من بی‌تاب لب‌هایت شوم؟!

من لبت را شاد و خندان می‌کنم قدری بمان

حمید حسینی