حرف از سفر می‌آوری...

حرف از سفر می‌آوری، عیبی ندارد

گفتم مرا هم می بری... عیبی ندارد!

می‌خواستم در زندگی خوشبخت باشی

با من نشد، با دیگری عیبی ندارد

از آن زمان‌ها بدترم، اما شنیدم

از آن زمان‌ها بهتری، عیبی ندارد

پشت مثل‌ها حکمت است، آه ای کبوتر

با باز داری می‌پری، عیبی ندارد؟

در کوچه‌ای که منتظر مردی نشسته

یک بار تنها بگذری عیبی ندارد!

ماشاء الله ده دشتی

در میان قلب مردم رفت و آمد می کنی

در میان قلب مردم رفت و آمد می‌کنی

با همین رفتارها من را مردد می‌کنی

کافری بودم به چشمان تو اشهد گفته‌ام

با نگاهی سرد می‌رانی و مرتد می‌کنی

خلوتی با خود بکن، قاضی کلاهت را بذار

من خوشم تنهای تنها با خودت بد می‌کنی

قصه می‌بافی که هستی روزهای بعد را

طرح می‌ریزی بمانی بعد از آن رد می‌کنی

آفتی حتی برای واژه‌های شعر من

آخرش حرف از تاهل را مجرد می‌کنی

ماشاء الله ده دشتی

در اوج خوبی رابطه پایان بگیرد

با خاطراتم زخم‌هایم جان بگیرد

بهتر از اینکه بوی این و آن بگیرد

می گفت مادر هر کسی عزم سفر کرد

باید کسی روی سرش قرآن بگیرد

پشت سرت می‌ریختم آب از دو چشمم

تا رودهای خشک هم جریان بگیرد

بعد تو من با کوچه ها قهرم عزیزم

در خانه می‌مانم اگر باران بگیرد

هر گاه از دوری کسی پاره جگر شد

باید جگر را با سر دندان بگیرد

دوری مشقّت داشت و مجبور بودم

آسان بگیرم زندگی آسان بگیرد

سخت است دل کندن ز معشوقت اگر که

در اوج خوبی رابطه پایان بگیرد

ماشاء الله دهدشتی

مرد گاهی با غرور خویش بد تا می‌کند

مرد گاهی با غرور خویش بد تا می‌کند

سفره‌ی درد دلش را هر کجا وا می‌کند

عاقبت با اخم خود را از دلت بیرون کشد

هر کسی با خنده خود را در دلت جا می‌کند

راه دور و قسمت و اینها بهانه بود و بس

کفتری که جلد باشد راه پیدا می‌کند

قحطی گندم کجا و قحطی یک جو مرام

شهر کنعان را همین یک دانه رسوا می‌کند

رفتن یوسف ولی با مردم کنعان نکرد

آنچه که معشوقه دارد با دل ما می‌کند

صورتت شعر است و هر یک تار زلفت مصرعی

شعر را یک مصرع پیچیده زیبا می‌کند

ماشاء الله دهدشتی

دل بریدی آخرش... یا نه

به کف آورده‌ای یار جدیدی آخرش یا نه؟!

از این شاخه به آن شاخه پریدی آخرش یا نه؟!

نماندی! حرف‌های آخرم یا شعر شد یا غم؟!

غزل‌های مرا جایی شنیدی آخرش یا نه؟!

تمام دفتر شعرم به تو تقدیم شد! خطی -

برایم روی دیواری کشیدی آخرش یا نه!؟

تو را با دیگری می‌بینم و هر دفعه می‌خواهم

بپرسم که به آرامش رسیدی آخرش یا نه؟!

من ِ خوش باور ساده اگر که چشم بر راهم

نمی‌دانم تو از من دل بریدی آخرش... یا نه؟!

ماشاءالله دهدشتی